English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (603 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless. U معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
The very idea ! U معنی ندارد ! ( قبیح است )
there is no occasion for fear U ترس هیچ مورد ندارد
He that blows in the dust fills his eyes. <proverb> U کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
he is second to none U دومی ندارد بالادست ندارد
hand U سیستم جاری که 1-عملوند عملیات خودکار را کنترل نمیکند. 2-عملوند نیازی به تماس با وسیله مورد استفاده ندارد
handing U سیستم جاری که 1-عملوند عملیات خودکار را کنترل نمیکند. 2-عملوند نیازی به تماس با وسیله مورد استفاده ندارد
there is no style about her U ندارد
flicker free U ی ندارد
it does not weigh with me U ندارد
he is not of that stamp U را ندارد
there is no limit to it U حد ندارد
no object U اهمیت ندارد
no matter U اهمیت ندارد
it is nothing out of the way U غرابتی ندارد
dont mention it U اهمیت ندارد
it is nothing new U تازگی ندارد
he has an a. to grind U غرضی ندارد
he has no temperature to day U امروز تب ندارد
it is a soft snap U کاری ندارد
he is out of huomor U دماغ ندارد
he hasno notion of going U سر رفتن ندارد
hadn't U ندارد نبایستی
he has nothing of his own U چیزی ندارد
he has nostomach for the fight U سر دعوا ندارد
it does not matter U اهمیت ندارد
he has no excuse what U عذری ندارد
Nothing is quite impossible. U کارنشد ندارد
his hat cover his fanily U هیچکس را ندارد
It is no trouble at all. U زحمتی ندارد
there is no limit to it U اندازه ندارد
No problem at all. It is quite all right . U مانعی ندارد
She has no axe to grind . She doesnt mean anything . U مقصودی ندارد
Don’t mention it. U قابلی ندارد.
he has no manners U اداب ندارد
it lacks soul U روح ندارد
it is of no weight U قدرواهمیتی ندارد
It is o. k . ( all right ) . it doesent matter . U عیب ندارد
it is well enough U عیبی ندارد
it is allup with him U دیگر امیدی ندارد
his intentions are good U خیال بدی ندارد
There is nothing to be afraid of in driving. رانندگی که ترس ندارد.
that in nothing to me U برای من اهمیتی ندارد
there is no exception to that rule U ان قانون استثناء ندارد
it is beyond recall U احتمال لغوشدن ندارد
and that is flat(final)!No arguments! U چون وچراهم ندارد !
there is no reason U هیچ دلیل ندارد
his hand lack one finger U دستش یک انگشت ندارد
it differs nothing from U هیچ فرقی با .....ندارد
Nothing is impossible . U کار نشد ندارد
Cheating( fraud) does not pay ( prosper). U تقلب عاقبت ندارد
it is of no moment U هیچ اهمیت ندارد
There is nothing to be ashamed lf . U ( اینکار ) خجالت ندارد
it is of little worth U چندان ارزشی ندارد
it matters little U چندان اهمیت ندارد
That is beside the point. It is irrelevant ( inconsequential , immaterial ) . U ربطی به موضوع ندارد
irons in the fire <idiom> U وقت سرخاراندن ندارد
She never gets any gratitude . U دستش نمک ندارد
Death keeps no calendar. <proverb> U مرگ تاریخ ندارد.
it is not protected by sanctions U ضمانت اجرایی ندارد
There is no market for it in Iran . U درایران مصرفی ندارد
He cant stand the sight of us. U چشم ندارد ما را ببیند
it is indifferent to me U برای من چه اهمیتی ندارد
It doesnt look nice . It is useemly. U صورت خوشی ندارد
it takes two to tango <idiom> U [یک دست صدا ندارد]
she cannot bear heat U طاقت گرما را ندارد
it is of no importance U هیچ اهمیت ندارد
his hand want's two fingers U دستش دو انگشت ندارد
he is at a loose end U کار معینی ندارد
he is indisposed to go U میل برفتن ندارد
h does not w.much U چندان وزنی ندارد
he means well U قصد بدی ندارد
crying is useless U گریه سودی ندارد
de facto standard U سسهای اعتبار به آن ندارد
he is nothing to me U بتمن خویشی ندارد
there is nothing for it but to U چارهای ندارد جز اینکه
infinite U حلقهای که خروج ندارد.
he is short of hands U کارگر کافی ندارد
This does not apply to . . . U در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
That is quitw O. K. That is fine. U هیج اشکالی ندارد
he hasno notion of going U خیال رفتن ندارد
many hands make light work <proverb> U یک دست صدا ندارد
he hasno notion of going U میل رفتن ندارد
domain U برنامهای که حق کپی ندارد
domains U برنامهای که حق کپی ندارد
That's not so! U این حقیقت ندارد!
It is pointless for her to come here . U موضوع ندارد اینجا بیاید
he has no friends U او هیچ دوست و اشنایی ندارد
It doesnt matter. it is nothing. U چیزی نیست ( عیب ندارد )
e. wear U پارچه ایی که مرگ ندارد
He is unpredicateble. He acts haphazardly. U کارش حساب وکتابی ندارد
from immemorial times U اززمانی که کسی بیاد ندارد
it is not worth my while U نمیارزد برای من ارزش ندارد
out of one's element <idiom> U جایی که به شخص تعلق ندارد
he does nothing but talk U کاری جزحرف زدن ندارد
null U رشتهای که هیچ حرفی ندارد
time out of minds U زمانی که کسی یاد ندارد
you are welcome U کاری نکردم اهمیت ندارد
that is nothing like it U هیچ شباهتی بدان ندارد
they are of no historical U هیچ اهمیت تاریخی ندارد
It isn't anything like her. U او [زن] اصلا همچنین رفتاری ندارد.
confession and avoidance U باط ندارد و اثرش به سوداوست
It is in the bag . It is a dead cert. U ردخورد ندارد (حتمی است )
You are ( most ) welcome . It is a mere nothing . It is not fit to drink . U قابل ندارد ( بعنوان تعارف )
There is nothing wrong with it. U این هیچ ایرادی ندارد.
He hasnt a mind of his own. U ازخودش رأیی ندارد (بی اراده)
netblock U ابشاری که نیاز به دفاع ندارد
it is of no use talking U سخن گفتن سودی ندارد
It wI'll come to a bad end. It is foredoomed. U اینکار عاقبت ( خوشی ) ندارد
it boots not to complain U گله گذاری سودی ندارد
it does not matter U عیب ندارد چیزی نیست
My French is not up to much. U فرانسه ام چندان تعریفی ندارد
He is on edge. He is restive. U آرام ندارد (ناراحت است )
it is immaterial U ناچیز است اهمیت ندارد
His knowledge has no limits. U دانش اوحد واندازه ای ندارد
He has not a single star in all the seven skies. <proverb> U یک ستاره در هفت آسمان ندارد.
A logical remark has no answer. <proverb> U یرف یساب جواب ندارد .
His remarks are unfounded. U حرفهایش پایه واساسی ندارد
there is no precedent for this U این چیز سابقه ندارد
there is no p of his going U رفتن وی هیچ امکان ندارد
The full man does not understand a hungry one . <proverb> U سیر از گرسنه خبر ندارد .
His greed knows no limits. U حرص وطمع اش اندازه ندارد
sole tenant U مستاجر انحصاری مستاجری که شریک ندارد
singleton U ورقی که در دست بازیکن نظیری ندارد
... if you don't mind my asking U ... اگر پرسش من [برای تو] ایرادی ندارد
There's no reason for concern. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
He has a poor service record in this company. U دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
blind letter U نامهای که نام ونشان روشن ندارد
There is no such number. U همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
This is treason, pure and simple. U خیانت که دیگه شاخ ودم ندارد
irreligionist U کسیکه بمسائل دینی اعتنائی ندارد
It doesnt make any difference to me . U برای من فرقی نمی کند (ندارد)
There is no harm in trying. U امتحانش مجانی است (ضرر ندارد )
complete U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
Your proposal has little practical value . U پیشنهادتان ارزش عملی چندانی ندارد
It is a case of tit for tat . U چیزی که عوض داد گله ندارد
completed U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
unconditional U آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
completes U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
the interest of it is gone U دیگر خوش مزگی یا تازگی ندارد
completing U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
they call him mister U یک اقایی است که عنوان یا لقب ندارد
no branch U شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
The poor fellow ( guy ) is restless. U بیچاره قرار نمی گیرد ( ندارد )
no address operation U دستویر که نیازی به آدرس در خود ندارد
neither fish nor fowl <idiom> U چیزی که به گروه مشخص تعلق ندارد
He hasn't had much of an appetite lately. U به تازگی او [مرد] هیچ اشتها ندارد.
There is no disagreement among us. U اختلاف نظری بین ماوجود ندارد
linear U برنامه کامپیوتری که حلقه یا جهشی ندارد
Your passport is no longer valid. گذرنامه شما دیگر اعتبار ندارد.
it is not true that he is dead U اینکه میگویند مرده است حق ندارد
he has no enterprise U دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
it is not pervious to reasonov U بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد
There are no vacancies at the hotel. U هتل اتاق ( جای ) خالی ندارد
He has not enough experience for the position. U برای اینکار تجربه کافی ندارد
The dilemma has no simple answers. U این مخمصه راه حل ساده ای ندارد.
He makes a hundred jugs of which not one has a han. <proverb> U صد کوزه بسازد یکى دسته ندارد .
Such a thing does not exist at all . U چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
coram non judice U درپیش کسی که صلاحیت داوری ندارد
He is only half a man . U مردانگی ندارد (فاقد قدرت وشجاعت )
monogamist U مرد یا زنی که در ان واحدبیش یک همسر ندارد
There is nothing to worry about. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
He is in a bad way (poor circumstances). U وضع وحالش چندان تعریفی ندارد
There are not many amusements in this town. U دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
camera-shy U کسی که دوست ندارد از او عکس یا فیلم بگیرند
There is no argument about that. U حرف ندارد ( کاملا" مسلم وقطعی است )
there is nothing in it U چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
The bus stop is no distance at all . U ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
There's no danger of that happening again. U خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
gentleman at large U کسیکه وابسته بدرباراست و کار ویژهای ندارد
bohemian U که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
These statistics speak for themselves. U این آمار به هیچ توضیحی نیاز ندارد.
indeterminate vowel U حرف مصوتی که صدای معین یا اشکاری ندارد
There is no reason to do something U دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
It is no use crying over spilt milk . <proverb> U بعد از ریختن شیر ,گریه فایده ندارد.
He has not a penny to bless himself with . <proverb> U یتى یک پنى ندارد که خرج خود کند.
bohemians U که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
There is nothing to it . U هیچ کاری ندارد ( بسیار آسان است )
outpensioner U کسیکه از بنگاهی وفیفه میگیدرولی در انجابودباش ندارد
residents U ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final . U همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
resident U ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
it is of no use to us U بکار ما یا بدرد ما نمیخورد سودی برای ما ندارد
dense index U لیستی که فضای خالی برای رکودهای جدید ندارد
novice U جزء برندگان قرارگرفتن شمشیربازی که امتیاز منفی ندارد
yellow dog contract U قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
he should better to led than U باید اورا دلالت کرد زور فایده ندارد
novices U جزء برندگان قرارگرفتن شمشیربازی که امتیاز منفی ندارد
uptime U مدت زمانی که یک وسیله کار میکند و خطا ندارد.
fixed bridge U پلی که بجز انبساط و انقباض هیچگونه حرکتی ندارد
randomly U سیستمی که خروجی آن به ورووودی یا ساختار داخلی آن ربط ی ندارد
He has no influence . He cuts no ice. He carries no weight U دیگر کلاهش پشم ندارد ( فاقد نفوذ است )
He is not too educated, but has plenty of horse sense . U تحصیلات چندانی ندارد ولی فهم وشعور دارد
static U حافظه غیر فرار که نیاز به تنظیم مجدد ندارد
Ill got ill used. <proverb> U چیزى که از راه نامشروع بدست آید خیر ندارد .
it is insusceptible of change U اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
random U سیستمی که خروجی آن به ورووودی یا ساختار داخلی آن ربط ی ندارد
He dosent wish to be obligated to any one . U میل ندارد زیر بار منت کسی باشد
up time U زمان بین وقتی که وسیله کار میکند و خطا ندارد.
loop U حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
looped U حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
Recent search history Forum search
1frangible
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1معنی field housing در محصولات صنعتی چیست؟
1معنی لغت overfit
1deformations is a concept that is gaining ground معنی این جمله
1FIRST Team Number
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com